به لطف ت های آقایان، چند وقتی بود احساس غرور نکرده بودم. غرور ملی را می گویم. از همان غرور هایی که وقتی تیم ملی والیبال پشتِ هم پیروز می شود، کمی مزه مزه اش می کنی، وقتی دانشمندان ک قدمی بر می دارند، در رگهایت حسش می کنی و  وقتی اسطوره ها و تاریخ ک را می خوانی، از آنها سرشار می شوی.


چند وقتی بود احساس غرور نکرده بودم تا دیشب که خبر توقیف نفت کش روباه پیر رفت روی خروجی خبرگزاری ها. همان وقتی که وزاری خارجه‌ی کشوری لات جهان، مثل سگ های فراری شروع کردند به زوره کشیدن که: دنبال این هستیم که از راه دیپلماتیک مسئله را حل کنیم».


پ.ن1: مسئله اصلی خود شمایید. حلش کنید.

پ.ن2: این احساس غرور، به اندازه خون دادن هم می ارزد.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها